بیابان واقعی در تعریف اقلیمی یعنی جایی که زادآوری زیستی در آن در حداقل ممکن است.
بهواقع یکپنجم از مساحت کشور مطلقاً هیچ قابلیتی برای انواع فعالیتهای توسعه انسانی از قبیل کشاورزی و غیره ندارد و بهصورت محدود شاید فقط برای بیابانگردی آن هم در قالب تورهای ماجراجویانه مناسب باشد.
نکته این است که در همه 50 سال گذشته این یکپنجم در حال گسترش بوده و آن یکدوم نیز روز به روز بیش از گذشته وسعت یافته است.
کشور ما روز به روز بیابانتر و بیابانهای ما روز به روز مخوفتر شدهاند. مجموعه این فرآیند بیابانزایی نام دارد؛ فرآیندی که مسئولان دولتی چندان راغب به بحث و گفتوگوی مستند درباره آن نیستند و اساساً جامعه دانشگاهی ما نیز حوصله تحقیق درباره آن را از دست داده است و انگار همه فراموش کردهاند که ما در شمار 10 کشور اول بیابانزای جهان قرار داریم و سازمان ملل تأکید کرده است بیابانزایی بزرگترین بحران بشر در دوره کنونی است و این پدیده در سده پیش رو با توجه به پیشبینی فرارسیدن یک دوران طولانی خشکسالی بیشتر از گذشته گسترش خواهد یافت.
صفحه زادبوم روزنامه همشهری، تاکنون موضوع بیابانزایی را از زوایای مختلف مورد توجه قرار داده است؛ با تأکید بر اینکه هنوز در اینباره ناگفتههای بسیار وجود دارد و متأسفانه کلید واگشودن این ناگفتهها نیز در اختیار مراجع دولتی است که از ارائه اطلاعات دقیق در اینباره سر باز میزنند.
از همین رو، از کارشناسان و دلمشغولیهای مرتبط دعوت میکنیم در اینباره نظرات و دیدگاههای خود را با صفحه زادبوم همشهری در میان بگذارند. به همین مناسبت گفتوگویی با مهندس ناصر مقدسی معاونت امور مناطق خشک و نیمهخشک سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور انجام دادهایم که در ذیل از نظرتان میگذرد.
مهندس مقدسی با اشاره به اینکه سال 2006 سال بیابانزدایی عنوان گرفته درباره بیابانزایی میگوید: «بنا به تعریفی که مورد اجماع جهانی است و تقریباً اکثر کشورهای عضو معاهده کنوانسیون بیابانزدایی سازمان ملل آن را پذیرفتند بیابانزایی یا توسعه بیابان عبارت است از هرگونه اقدامی که در بهرهبرداری از منابع پایه بیش از حد تعادل و توازن و توان اکولوژیک طبیعت انجام بشود به نوعی که صرفاً اهداف کمی و کیفی کوتاهمدت را مدنظر قرار بدهد و مسائل مربوط به نسلهای آتی را فراموش کند.
در ایران اکثر صاحبنظران مناطقی را که بارندگی در آنجا کمتر از 200 میلیمتر باشد به عنوان اراضی بیابانی تلقی میکنند. اما این تعریف با آن مفهومی که الآن ما برای بیابان قایل هستیم متفاوت است.
بر این اساس کلیه فعالیتهایی که در جهت حفظ و تعادل پایداری طبیعت و اکوسیستمها انجام میشود به عنوان اقدام بیابانزدایی تلقی میگردد.
توصیه مؤکد جامعه جهانی و ما به عنوان هماهنگکننده این کنوانسیون در سطح ملی این است که اقدامات بازدارنده و پیشگیری کننده به اقداماتی که بعد از وقوع یک حادثه یا بحران اتفاق میافتد ارجحیت دارد یعنی کنوانسیون، مدیریت ریسک، پیشگیری حوادث، پیشگیری مخاطرات طبیعی (مثل سیل، خشکسالی) و تلاش در جهت تقلیل خسارتهای ناشی از بلایا را شعار خود قرار داده است.
این یک بحث عقلانی است یعنی ما اگر بخواهیم اولویتبندی کنیم بهطور مشخص عرصههایی که الآن مولد هستند مثلاً مناطق نیمهخشک و نیمهمرطوب، جنگلهای مناطق زاگرس، ارسباران، مراتع ییلاقی، کوهستانی، حفاظت از اینها نسبت به کارهایی که پس از خسارت اتفاق میافتد، اولویت دارد.»
وی افزود: «سال 2006 سال جهانی بیابانزدایی بود. در این سال که سال جهانی مقابله با بیابانزایی بود کشورها با هم پیمان بستند که تلاشهای خودشان را به اوج برسانند.
این تلاشها بیشتر و عمدتاً مبتنی بر کارهای نرمافزاری و فرهنگسازی و آگاهسازی بود و صرفاً به یک مجموعه عملیات فیزیکی و اجرایی محدود نبود.
ما هم در جایگاه نهاد هماهنگکننده ملی در کشور موظف هستیم دستگاهها را نسبت به پیامدهای فعالیتهایشان که به توسعه بیابان و بیابانزایی منجر میشود، آگاه سازیم و هشدارهای لازم را در اینباره بدهیم.»
مقدسی میگوید: «ما در سال 2006 موفق شدیم برای اولین بار با همکاری دانشگاه تهران به یک مدل ایرانی تعیین شاخصها و معیارهای بیابانزایی با استفاده از 9 معیار و 35شاخص دست پیدا کنیم که با استفاده از این شاخص و معیار میتوانیم به وزارت صنایع، نفت و نیرو و سایر دستگاههایی که در امر توسعه فعالیت دارند اعلام کنیم که فعالیتهای آنها در چه مواردی میتواند بیابانزایی تلقی شود و در کجا بیابانزدایی باشد.
وظیفه سازمانهای متولی کنوانسیون اعمال هماهنگی و ارتباط بین بخشی با دستگاهها و تعامل با آنها به نحوی است که بتوانیم روند بیابانزایی را در کشور کنترل کنیم.»
مرجع ملی کنوانسیون بیابانزدایی ایران میگوید: «واقعیت این است که بر اساس تعاریف اقلیمشناسان، قسمت اعظم کشور ما در مناطق خشک، نیمهخشک و فراخشک واقع شده است و همه متخصصان بر این قضیه وقوف دارند که در شرایط آینده، کره زمین نگران کننده است چرا که اطلاعات و آمار خطرناکی وجود دارد که نشان میدهد تا سال 2100 ممکن است 3 الی 4 درجه به گرمای کره زمین افزوده شود.
پیامد گرم شدن کره زمین برای کشورهایی مثل ایران که در اقالیم خشک واقع شدهاند نسبت به سایر کشورها بسیار مخربتر است هرچند که سایر کشورها که در شرایط بهتری هم واقع شدهاند از پیامد گرم شدن زمین در امان نخواهند بود.»
سال 2007 سالی خشک برای جهانیان
وی میافزاید: «متأسفانه بر اساس پیشبینیها سال 2007 هم سال خشکی است. اگر این پیشبینیها درست باشد نشان میدهد ما پس از 2 الی 3 سال نسبتاً با داشتن نرمهای متعادل و نرمال بارندگی ممکن است دوباره وارد خشکسالی بشویم. بنابراین یک بحث جهانی داریم؛ بحث جهانی روند گرم شدن کره زمین که خودش به اندازه کافی نگرانی ایجاد میکند که بالطبع کشورها در سطح ملی اقدامات لازم را برای مقابله با آن انجام خواهند داد. اما در سطح داخلی و ملی تمام نهادها، سازمانها و دستگاهها باید با احتیاط کامل از منابع طبیعی بهرهبرداری کنند.»
معاون امور مناطق خشک و نیمهخشک سازمان جنگلها و مراتع میگوید: «کاری که سازمان جنگلها و مراتع به عنوان متولی منابع طبیعی در دست انجام دارد این است که ما در وهله اول اعتقاد داریم باید حقوق ساکنان عرصههای طبیعی و بهرهبرداران را به شکل اطمینانبخشی بهرسمیت بشناسیم.
ما اعتقاد داریم که مدیریت اصلی و اجرایی فعالیتها در عرصههای منابع طبیعی به لحاظ گستردگی بایستی به مردم تفویض بشود و در این راستا هم تلاش میکنیم بهطوری که تاکنون حدود 68 میلیون هکتار از مراتع کشور تعیین تکلیف شده و این کار کوچکی نیست یعنی در سطح 68 میلیون هکتار، حد و حدود استفاده هر بهرهبردار واقعی مشخص شده است. اقدام بعدی ما تهیه طرحهای مرتعداری بوده است.
این اقدام را هم یک گام مثبت و علمی برای مدیریت منابع میدانیم و معتقدیم اگر سازمانهای مسئول در منطقه به منابع طبیعی کمک کنند طرحهای مرتعداری میتواند مدیریت موفقی برای منابع طبیعی باشد.»
به گفته وی: «تلاش سازمان جنگلها و مراتع در طرحهای مرتعداری این است که مراتع درجه 3 و مراتع تخریب شده طی یک برنامهریزی مشخص با مدیریت مردم و با تسهیلات و امکانات حمایتی دولت به مراتع مولد تبدیل شوند.»
وی خاطرنشان میسازد: «در مورد جنگلها بهخصوص جنگلهایی که در مناطق خشک و نیمهخشک واقع شدهاند بر اساس مستندات و مدارک علمی، این جنگلها مهمترین اکوسیستمهای حیات و مولد منابع آب در کشور هستند؛ برای نمونه میتوان به نقش 6 میلیون هکتار جنگلهای زاگرس در تولید آب رودخانههای اصلی و دایمی در غرب و جنوب کشور اشاره کرد تا آنجا که حیات و پایداری سدهای بزرگ کارون و کرخه به حوزههای مولد جنگلی در زاگرس وابسته است. اما متأسفانه سازمان جنگلها و مراتع در مدیریت این حوزههای حیاتی نیاز به حمایت دارد.»
وی گفت: «سازمان جنگلها و مراتع در خصوص جنگلهای خشک و نیمهخشک اقداماتی صورت داده که در وهله نخست شناسایی دقیق این جنگلها بوده است؛ چرا که تا پیش از این نقشههای اجرایی دقیقی از این جنگلها وجود نداشت اما در حال حاضر این نقشهها در دست تهیه است و تا سال آینده تمام نقشههای اجرایی رویشگاه زاگرس تهیه میشود.»
مقدسی به سیاست سازمان جنگلها در مدیریت جنگلهای خشک و نیمهخشک اشاره کرد و افزود: «سیاست سازمان در این زمینه، تفویض مدیریت سامانهای عرفی جنگلی به بهرهبرداران واقعی و تلاش در جهت اقتصادی کردن طرحهاست.
تجزیه و تحلیل سیاستهای گذشته منابع طبیعی مؤید این است که پراکندهکاری و عدم اجرای طرحهای جامع و یکنواخت در سامانهای عرفی سبب شده تا هیچگاه طرحهای ما بنیه اقتصادی افراد و ساکنان این مناطق را تقویت نکند.
از همین رو، اقتصادی کردن طرحها در داخل سامانهای عرفی در سیاستهای منابع طبیعی قرار گرفته است. طرحهایی مثل طرح طوبا، توسعه گیاهان دارویی و صنعتی و فرآوری آنها و کاشت درختان چندمنظوره و حمایت و تقویت تشکلهای جنگلنشینان در ایجاد ارزش افزوده در فعالیتهای آنها در راستای این سیاست عملی میشود.»
ناآگاهی مسئولان عامل بیابانزایی
مقدسی، عمدهترین عوامل بیابانزایی در کشور را عدم شناخت پیامدهای ناشی از بیابانزایی در سطح برنامههای عمرانی در دستگاههای دولتی میداند و میگوید: ما معتقدیم که منابع طبیعی و محیط زیست مانع توسعه نیست. بر همین اساس، هنر مدیریت و برنامهریزی این است که بتوان توأمان بین مطالبات توسعه و مقتضیات شرایط طبیعی کشور را فراهم ساخت.
ما تصور میکنیم شتابزدگی در اجرای برخی پروژههای عمرانی بدون رعایت مسائل زیست محیطی و بیتوجهی به اصل پنجاه قانون اساسی- که مشخصاً اعلام میدارد که فعالیتهایی که منجر به خسارتهای غیرقابل جبرانی به محیطزیست و منابع طبیعی میشود ممنوع است- عامل بیابانزایی است.متأسفانه در کشور ما، در طرحهای توسعه، بهترین و سادهترین گزینه این است که از کمخرجترین راه به اهداف پروژه دست پیدا کنیم.
مقدسی ضمن انتقاد از نبود ارزیابی زیستمحیطی در پروژههای عمرانی تصریح کرد: «عمدتاً به لحاظ بیگانگی دستگاههای متولی بخش عمرانی در ارتباط با پیامدهای درازمدت تخریب محیطزیست و منابع طبیعی است که ما به دنبال گزینههای ساده هستیم و این وظیفه محیطزیست و منابع طبیعی است که با فرهنگسازی، این دستگاهها را از پیامدهای چنین عملکردی آگاه سازند تا بیش از این عرصههای منابع طبیعی و محیطزیست کشور تخریب نشود.